ما ، والدین ، نقشهای زیادی داریم که نمی دانستیم برای آنها ثبت نام کرده ایم. خیلی چیزهای زیادی از توضیحات شغل باقی مانده است. و برای انجام این کار ، با تمام انتظارات آن ، ما حتی به ما کتابچه راهنمای سبک Ikea نیز داده نشده است. من مجبور بودم که یک سرایدار و خدمتکار باشم (که هیچکدام از آنها مزدی یا مزدی ارائه نمی دهند). اغلب اوقات از من خواسته می شد که پرستار ، جراح (با جادوی جادویی باشم) و مورد علاقه خودم ، یک درمانگر. والدین همیشه به یک گوش یا دو گوش باز نیاز دارند. یکی برای گوش دادن به انواع و اقسام مشکلات و دیگری برای گوش دادن به انواع بدی.
ما هوادار ، مربیان پپ ، مربیان و معلمان بوده ایم. ما به عنوان یک وکیل ، قاضی ، هیئت منصفه ، و حتی گاهی اعدام ضرب المثل (البته به صورت استعاری) دلاوری بزرگی نشان داده ایم. همچنین عناوین شاد ابرقهرمانان و GOAT ، بزرگترین (والدین) در همه زمان ها وجود داشت. با این حال ، با همه این بخش های پرتحرک والدین ، آنها به نوعی از جمله هر یک از این موارد در جهت فرزندآوری را گم کردند.
فهمیدم که واقعاً از تماشای فرزندانم در بزرگسالان لذت می برم که می توانم به آنها افتخار کنم. من حتی به نقشهای جدید دستگاههای خودپرداز ، خودکار مکانیک ، مشترکین امضاکننده ، سازمان دهنده و درمانگر همیشگی آنها اهمیت نمی دهم (سرایدار و خدمتکار هنوز به طریقی درخواست می شوند).
ما به عنوان والدین ، خودمان را سخت می گیریم و حتی والدین خود را سخت تر می کنیم ، اما در پایان ، تنها چیزی که فقط می توانیم به آن امید داشته باشیم اینست که فرزندان ما بزرگسال ، متفکر ، دلسوز و دوست داشتنی شوند.
همه چیز دیگر در اختیار آنهاست که بفهمند. این همان چیزی است که والدین فرزندان بزرگسالی را به عهده می گیرند ، و یاد می گیرند که آنها را بفهمم ، و از c